پاپیتال

ساخت وبلاگ
عزیز قلبمتو نه تنها عشق منیبلکه بهترین و صمیمی تریندوست منیو بودنت در کنار من هر روزم رو روشن می‌کنهتو دلیل ذوق چشمامیتو انگیزه ی فردامیتو نیاز هر روز منی من با تو فهمیدم عشق یعنی چیبا تو فهمیدم اون آدم امنی که همه راجبش حرف میزنن یعنی چی. من با تو رابطه‌ی واقعی رو احساس کردم چون تو یه ادم واقعی و درست و حسابی هستی مرسی که اومدی به زندگیم. + نوشته شده در پنجشنبه سوم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 12:56 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت: 19:09

کجا هست توی این دنیای بزرگ که من بتونم سیر نگاهت کنم و با دل پر از عشق و امید بهت، برم؟ همین طور با خیال صورتت برم و نفهمم به بیابون رسیدمو توی بیابون زیر سایه‌ی کوچیک یک ابر کوچیک بشینمتو دوس داشتنی ترین آدم قلب منیخیلی وقتا که با خودم به عشقی که توی دلم کاشتی فکر میکنممیگم انگاری خدا تورو مثل یه " آخیش‌ "بعد از در کردن خستگی هایی که دنیا روی شونه‌م جا گذاشته وارد زندگیم کرده، مثل یک معجزه، مثل معجزه که نه، خود معجزه، اصل معجزهتو واسه من مصداق تمام نقاط امن جهانیپس میخوام یادت باشه که حتی اگه تمام دنیا مثل این شبهای دلتنگی ات بی ستاره و تاریک بشهمن هنوز دلم بهت قرصهچون ماه خودم رو روی زمین دارمهر وقت غمگین بودی،دلت گرفته بودمیدونی واست هستم، واست جون میدمیه موقع تنهایی غصه نخوریاخودم مراقبتمخودم پناه میشم براتخودم دورت میگردمخودم همه غمو غصه هاتو از تو دلت در میارم، خودم واست میمیرم + نوشته شده در شنبه سی ام دی ۱۴۰۲ ساعت 13:47 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1402 ساعت: 20:07

عزیزمگلبرگممیدونم دلت تنگه یکی هست که نه میشه اون رو بخواینه میتونی داشته باشیفقط میتونی سخت واسش دلتنگ باشی و در حسرت آغوشش بسوزیفدای دل شکسته اتفدای دلتنگی هاتتو غمت با همه وجود شریکم جانانمخدا بهت صبر و تحمل بده، بود و نبودموسط اینهمه دلتنگی و حسرت میخوام واست بگمتو واسم ، همونی هستی که رو تکیه گاه بودنش تا همیشهحساب میکنم و به عاشق بودنت ایمان دارمهمون که قلبمو پر میکنه و ذهنمواز درگیریا خالی تو همونی، همون اتفاقی که درست ترینجای زندگیم افتاد،بمونی برام دلیل زنده بودنممن و تو وقتی دلتنگ هم میشیمنمی تونیم همدیگر رو در آغوش بگیریمما نمی تونیم هر روز قرارهای عاشقانه داشته باشیم عصرها نمی تونیم پیاده‌روها رو قدم بزنیم ولی همدیگه رو دوست داریم با همه‌ی کارهایی که نمی‌تونیم بکنیمهمدیگه رو دوست داریممن تو رو از همین جایی که هستم از همون جایی که هستیدوست دارم از پشت همون پنجره ای که ختم میشه به آسمون تودلتنگی هات واسه منهستم واست تا ابد + نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 13:5 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1402 ساعت: 20:07

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره‌ی آبم که در اندیشه‌ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

- فاضل نظری

+ نوشته شده در سه شنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 22:0 توسط حمید  | 

پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 39 تاريخ : پنجشنبه 26 بهمن 1402 ساعت: 20:07

امروزبی تواینجای کره ی خاکیاز این دوردسته تقدیرنجواهای عاشقانه ام رو واست مینویسم آرامش مهمان قلبت باشه به امید حقمن، اینجا، بی تو ،آشوبم، سخت غمگینم ،نگرانتمپاپیتال جانم، فدای دل شکسته و غمگینتبخاطر خودت، باید مراقب خودت باشی عزیزمتو باید بمونی برای‌منبرا نفس کشیدنمبرا زندگی کردنمبرا حال خوب وبدمتو باید بمونی برای قلبم،برا تپیدنشبرا وقتایی که دلم از عالم و آدم گرفتهبرا وقتایی که حوصله ی کسیو ندارمبرا وقتایی که موهام ، کامل، جوگندمی شدهتو باید بمونیآخه جز تو، هیچکی، منو اینقدر بلد نیستانقدر پناه نیستآخه، تو دوای دردیتو آرومِ جونیتو نفسیآرام جانه خسته امقشنگیِ زندگی سرد و تکراری امبا چه زبونی بگم دلم واست تنگه؟چطور بگم دلتنگی ات به جانم چسبیدهو مطمئنم هرگز از قلبم کنده نمیشهدلم مثل بچه های لجباز، بهانه ات رو گرفتهجیغ میکشه و پا به زمین میکوبهو می‌دونم به این حرف ها آروم نمیگیرهباید لایقت باشم و بغلم کنیتو باید بمونی که بود و نبودی + نوشته شده در جمعه بیست و دوم دی ۱۴۰۲ ساعت 16:4 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 48 تاريخ : پنجشنبه 28 دی 1402 ساعت: 15:23

چهل روزه که دلتنگی‌های غروب رو به یادش گریه میکنیچهل روزه که صبحها با بودن در کنار مزارش سپری میکنیناباورانه روزهات رو به شب‌ها گره زدی و شب‌ها رو به امید اونکه هلال روی ماهگونش رو یک بار دیگه تو خواب ببینی رو به صبح رسوندیطنین صدای دلنشینش همچنان تو گوش اتمهربونیش تو قلبت و زیبایی چهره‌اشهمیشه تو یادت هستناباورانه روزهات رو گذروندیبدون حضور بابا، که باور داریموجود عزیزش نماد عینی شرف و مفهوم بخشیدن بودبا همه وجود تو غم ات شریکم + نوشته شده در چهارشنبه بیستم دی ۱۴۰۲ ساعت 16:10 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 34 تاريخ : جمعه 22 دی 1402 ساعت: 2:24

روبرویم بنشین و کمی حرف بزن تا سبز شوم تا جوانه بزنم تا گل کنم پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 37 تاريخ : جمعه 15 دی 1402 ساعت: 13:53

تو تنها بزرگ شدیتنها پای همه چی واستادیتنها زخمهاتو بستیتنها درداتو تحمل کردیاینا رو میگم که بدونی ، دیگه نمیزارم تنها باشینمیزارم از این تنهاتر باشیبقول سعدی که میگهگر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوستهم‌چنانش در میان جان شیرین، منزل‌ستمیخوام بگمزخمهات، دردهات مال من شدهخنده هات مال منهگریه هات ماله منهغصه هات مال منهچون واسم مهمیتو بودنت دلخوشیه، امید زندگیهبودنت نیازه، لازمه‌ی تپش قلبمهتو بودنت قشنگهانقدری‌که اگه چشمامو ببندم و دنیامو بدون تو تصور کنمهمه جارو زشت و تاریک میبینمانگار همه قشنگیای دنیا ناپدید شدنانگار دیگه هیچ اتفاق خوبی تو دنیا وجود ندارهاصلا بذار دنیایی که تو توش نباشی به آخر برسهدیگه تنهات نمیزارم + نوشته شده در یکشنبه سوم دی ۱۴۰۲ ساعت 11:25 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 41 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1402 ساعت: 13:27

و امروزباز نبودم، نبودم مثل همیشه، فقط حرف و زر مفتدکتر رفت و من باز نبودمبازرس و بازرس و بازرسآخرین چیزی که انتظارش رو داشتم اومدن بی موقع بازرس بودی وقتهایی اونقدر درد دارم که قلبم میخواد بترکهمتلاشی بشهدلم میخواد به وسعت درد روحم ، فریاد بکشماونقدر بلند که، جونم در بیادو همون لحظه بمیرمکاش بتونم از این برزخ بی عملی و زر مفت ، از این جهنمدر بیام + نوشته شده در چهارشنبه ششم دی ۱۴۰۲ ساعت 19:30 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1402 ساعت: 13:27

ی جا خوندم که نوشته بودبرای آنچه که اعتقاد داریدایستادگی کنیدحتی اگر هزینه اشتنها ایستادن باشدچقدر به دلم نشست، پاپیتالمفدای دل شکسته ات بشماینروزها غم دنیا رو داری و من نیستم کنارتنیستم دستتو بگیرمنمیتونم غم و دلتنگی ات رو کم کنم حس بیچارگی دارم و نمیتونم بگم چقدر نگرانتمواست دعا میکنم ، با همه وجود و میخوام بهت بگم واسه عشقمون ، هستم ، واسه اینکه بهش اعتقاد دارمتنها وامیستمواست همه کار میکنمفقط ازت میخوام، مراقب خودت باشخودت و خودت هستم تا ابد، حتی اگه هزینه اشتنها ایستادنم باشه، یا تو ، یا هیچکسلطفا مراقب خودت باش + نوشته شده در شنبه نهم دی ۱۴۰۲ ساعت 21:33 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1402 ساعت: 13:27

پاپیتال قشنگمبند دلم‌تو دنیای منیتا آخرین روز زندگیم عاشقت میمونمبیشتر از روزهای قبل دوستت خواهم داشت‌ قلبمبابت تک تک تمام لحظاتی که عاشقانهدر هر شرایطی کنارم بودیو با قلب و تمام وجودت برای من‌دعا کردی و باعث شدی سخت ترین شرایط هارو تحمل کنمازت ممنونمقدردان مهربونی و محبت هات هستم‌تو شدی بهترین اتفاق زندگیمتو هستی و من احساس میکنم که بودنت، تمام منهبودنت، به قلب و روح من عشق و آرامش هدیه میده دلبر قشنگم من خوشبخت ترینم که تورو دارمازت ممنونم + نوشته شده در دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 17:36 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 16 فروردين 1402 ساعت: 13:13

ای لحظه ناب ازل! آیینه دیدار؛ تو!سرّ شکوه هر غزل، مضمون بی تکرار؛ تو!من از که گویم غیر تو؟! در هر چه می بینم، تویی!در عین بی تکراریت؛ هر بار تو، هر بار تو!بخت است و کار عاشقی هر بار دارد قرعه ایبر دف بکوبید این زمان! این بار من! این بار تو!گاهی چو مهر مادری، با جان خود می‌پروریگاهی چنان قهر پدر، از هیبتی سرشار تو!گاهی به نام میهنم، خو کرده با جان و تنمسبز و سپید و سرخ تو، زیباترین دلدار؛ تو!ای ذکر تسبیح ملَک در حلقه زنار من!کفرم تویی، دینم تویی، تسبیح؛ تو، زنار؛ تو!ای نغمه های گونه گون؛ از عشق، غم، شادی، جنون!هم دف تویی هم نای تو، هم چنگ تو، هم تار؛ تو!شیرینترین رؤیای من، لیلاترین خواب منی؛ای با خیال دیدنت؛ من خفته و بیدار؛ تو!شعر؛ مسعود کلانتری + نوشته شده در جمعه یازدهم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 0:24 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 16 فروردين 1402 ساعت: 13:13

من، تو روبه قاطعیتی که مثل اون قاطعیت, تو تمام عمرم نداشتمدوست دارمو تو پاپیتالم، دلبرم، گلبرگمبه اندازه‌ تمام ثانیه هایی که در طول زندگیتنفس کشیدیبه این دوست داشته شدن محکومیمحکوم ات میکنم به دوست داشته شدن از طرف من محکومت میکنم به مراقب خودت و دخترم بودن بی تو هیچم، بی تو و دخترم هیچم، بی تو و دخترامون هیچم + نوشته شده در سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 12:51 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 16 فروردين 1402 ساعت: 13:13

آیلینم من کنار تو یه آدم دیگه امآدمی شبیه تر به خودمبنظرم اوج خوشبختیم همینه که من‌تو رو دارم‌که نخوام جلوی تو یکی دیگه باشمخودم باشمخود خودمهمون جوری که دوست دارم بخندمهمون جوری که تو ذهنم با خودم حرف می‌زنمبا تو هم حرف میزنم، بدون اینکه مورد تمسخر قرار بگیرمواست مینویسمنقاشی های قشنگت رو میبینمو با هر دونه از نقاشی هات عاشق و عاشق تر میشم الان تو رو دارمکه درست مثل من هستی با تو عاشقی میکنم برای رسیدن به توراه نمیرمپرواز میکنمنمینویسمکلمه اختراع میکنمباخدا همدستمآخه، خدا تو رو معجزه ی زندگیم کردواست میمیرم شبیه ترین به خودم + نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 19:48 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 13:22

گمان می کردمروزی عشق در خونه ی قلبم رو می زنهکه من حوصله ی جواب دادنش رو نداشته باشم خسته باشم و خواب خسته از انتظار انتظار برای اومدن عشق آنقدر انتظار کشیدمکه از خستگی خوابم برده بوددر افکار و وجودم، نقش بسته بود که عشق دیگه نمیاد من هم بی دغدغه از این عالم، خوابیده بودم و به خودم گفته بودمحمیدعشق اون زمان که قصد آمدن میکنهدر قلبت رو به روی عشق باز نکنمحکومی به زندگی بدون عشقتا اینکهتو اومدیچه خوب شد اومدیچه خوش اومدی جانمخوش اومدیتا بفهمم عشق رویا نیستاومدی تا بفهمم زندگی به سبکیک عاشقانه ی آرام ، محال نیستبمون برای شب های چهل سالگیمکه بدون تو بخیر نمیشوندبمون برای روزهای پنجاه سالگیمکه بدون تو رنگی نیستبمون برای شصت،هفتاد و هشتاد سالگیمکه همه چیز و همه کس رو فراموش کردمبجز شانه هات که تنها تکیه گاهبغضهای تنهاییم شدهلطفا بمون برای ابد + نوشته شده در چهارشنبه دوم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 15:26 توسط حمید  |  پاپیتال...
ما را در سایت پاپیتال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 90 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 13:22